پرسش از چیستی زاها حدید نیازمند قرائت شاکله های تدقیق کننده اوست، یکی از این شاکله ها، قرن بیستم و روایت هایی است که بر ان رفته، اما برخوردهای متفاوت با چگونگی حدوث قرن بیستم و متغیرهای کلان تاثیرگذار بر ان موجب ارائه تعاریف و توقعات چندگانه از قرن بیستم شده است، ما عملا با قرن های بیستم مواجه هستیم، حداقل دو قرن بیستم، یکی ان قرن بیستمی که امثال جووانی اریگی(1937- 2009) اقتصاد دان سیاسی تشریح کرده و دیگری قرن بیستمی که امثال تاریخ نگار مارکسیست؛ اریک هابسبام (1917) بدان ارجاع داده اند.
اریگی کتابی دارد با نام "قرن طولانی بیستم ـ پول، قدرت و ریشه های زمان ما"(1994)، وی در این کتاب به ریشه های زمانی شکل گیری مفاهیمی می پردازد که در قرن بیستم به پارادایم تبدیل شدند، بر این قرار او چهار چرخه هژمونیک در توسعه سرمایه داری را تدوین می کند: چرخه ای جنوایی ـ ایبریایی که از سده پانزدهم تا اوایل سده هفدهم را در بر می گیرد، چرخه هلندی؛ از اواخر قرن شانزدهم تا اواخر قرن هجدهم، چرخه بریتانیایی از میانه سده هجدهم تا اوایل سده بیستم و چرخه امریکایی از اواخر سده نوزدهم تا مرحله کنونی گسترش مالی، ماحصل این کتاب یافت چرخه های متوالی گسترش سرمایه داری و قدرت هژمونیک از رنسانس بدین سو در قالب فضاهای توپولوژیک، در جغرافیایی غربی بوده است.
اریک هابسبام نیز در همان سال انتشار کتاب اریگی کتابی به رشته تحریر دراورد به نام"عصر بی نهایت ها: قرن کوتاه بیستم از 1914 تا 1991 "، وی که قرن نوزدهم را قرن طولانی خوانده بود در این کتاب سرعت و فشردگی رویدادهای متشکله قرن بیستم را صورت بندی می نماید.